من اسیر ناز چشمانت شدم آهوی دل م
بُرده ای عقل از سرم ، جان از تَن م آهوی دل م ...
رقص لب هایت به روح م زِ عسل شیرین تَر است
بَس که جادو کرده سیمای رُخَت آهوی دل م ...
همچو پروانه به شمع دور تو میگردم
تا همه بال و پَرَم سوز تَنَ م آهوی دل م ...
به شبانگاهِ مهت شکوه سر ساز غمت
می نوازم با مُژه زُلف سَرَت آهوی دل م ...
من به آهنگ غَمت با عشق تو می رقص م
لرزش لب های من با عشق تو آهوی دل م ...
می کنی پنهان ترانه با منه تشنه غزل
غزل قلب منی ، روح منی ، آهوی دل م ....