الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

عشق ابدی خودم

عشق دل م .... 

هوای تــــــو …

اجابت تمام عـــــــــشــق است

و من به تــــــــو

شکوه یک قنوت عـــاشـقــانه را

پیــــــش مـــی کــشـم عــــــزیز

دوســـــتت دارم

به اندازه ی همه ی دارایی ام

کــــه تویــــی 

دیدار۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دیدار۱

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

الهه ی عشق من

عشق دل م 

با تو تپش قلب آرامم آغاز شد

و می دانی تپیدن قلب یعنی زندگی یعنی حیات

بهانه ی حیات و زندگی ام تو را برای همیشه

تا وقتی قلبم می تپد دوست خواهم داشت

عشق ابدی خودم

عشق دل م ...


وقتی می خواهم شروع کنم تا از تو بگویم
طلوع نمی کند خورشید قلبم
در سیاهی چشمانت گم می شود
تو از کدامین قبیله ای که قبله ی عشق من شده ای 
 محبوب من از من مگیر نگاهت را
که می خواهم در آرامش سیاه ش گم شوم ..

الهه ی عشق من

عشق من ... 

سیرابم کن
که تشنه ی با تو بودنم
سیرابم کن 
که روایت های پر از احساس من
فقط فریاد بی صدای نبودن توست
 شهر ه ی عالم شده ام
از صدای خروش تشنگی ام
علاجی نیست عطش با تو بودن را 
جز با آمدنت 
آرام کن التهاب مرا
تشنه ی جرعه ای با تو بودنم....

الهه ی عشق من

عشق من ....

با خیالم
لطافت واژه ه واژه هایت را لمس کردم
و میان مهر نگاهت شناورگشتم
نوای خوش و عطر آلود کلامت
دلیل شکفتن و اوج گرفتن پروازم شد،
به سوی آسمانی ترین لحظه های خوشبختی

حضورت در کنارم نهایت آرزویم
و بهانه ی برپایی شوری وصف ناشدنی
وقتی من و تو خوشبختی ما بودن را 
فریاد می زنیم

الهه ی عشق من

عشق من .... 

قلبم در میان گرمای حضورت پر از حرارت می شود
و نفسم در  آتشکده ی احساست 
به شماره می افتد
حرف های پر از مهرت
هدیه ایست پر از آرامش
تا مرا توانی دهد
در میان این همه شور
تا با تو بودن را تاب آورم
شروع شورش شور و شادیم
دوستت دارم ....

الهه ی عشق من

عشق من ...

با حضورت همه ی شب های من زیباست
چرا که ماه وام دار توست
 که می گوید که سپیدی نور ماه
از خورشید است؟
این گوشه ای از تابش و تلالو توست
 که ماه رو سیاه را 
سپبد روی کرده
ُُرُز سپیدم ....

الهه ی عشق من

عشق من ... 

 در نگاه معصومانه ی تو
دلنشین ترین دشت های سبز خیال را کشیدم
و زیباترین آرزوهایم را دیدم
تو از کدام طلوع خورشیدی که سراپا همه نوری
 و من با تو هر لحظه پر از سرور....

الهه ی عشق من

عشق من .... 

تو را
برای همه ی شب های بی مهتاب 
برای کوچه های پر از سکوت
برای دشت های بی گل
برای دریاهای خشک شده
برای آسمان های بی باران
و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست
می خواهم
چون وقتی تو هستی
همه چیز هست
و جبران همه ی نبودن های منی....

الهه ی عشق من

عشق من .... 

پلک نمی زنم
خیال نکن برای لحظه ای از دیدنت خواهم گذشت
منی که بی تاب با تو بودنم
گر پلکی هم بزنم
دیدگانم را می شویم
تا گام نهی بر روی ش...

الهه ی عشق من

عشق من ...

 لب ت  را بر لب م بگذار ... 

نفس هایت را در من بِدَم ... 

بگذار تا  آخرین  نفس دیوانگی کن م 

در هوای تو ....

الهه ی عشق من

عشق من ....

وقتی  غرق خیالت می شوم .... 

قلب م فاصله را به چالش می کِشد ....

من در حقارت فاصله ها 

با تو عشق بازی ها خواهم کرد .....