الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

دوردونه ی دل م ...


کاش می شد …


تمام داستان های دنیا را


از دهان تو بشنوم !


تمام عاشقانه های دنیا را


تو برایم تکرار کنی !


اصلا هر چه تو بگویی زیباست !


می دانی


کاش می توانستم


با تمام وجود


صدایت را در آغوش بگیرم !


می توانم تو را ” مال خودم ” صدا کنم ؟


آن وقت


من اسمم را فراموش میکنم


و تو هم می توانی مرا


” مال خودم ” صدا کنی !


آنقدر ذهنم را درگیر خودت کرده ای …


که دیگر حتی نمیتوانم مضمون تازه ای پیدا کنم


حالا حق میدهی


در شعرهایم


به همین سادگی بگویم


” دوستت دارم ” ؟

دردونه ی دل م ...


عشق دل م ؟


تو یک روز نیستی


تمامِ سالی.


تو یک شب


یا یک کتاب و یک قطره نیستی


تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.


اگر دقیقه ای نباشی


ساعت ها از کار می افتند


خانه ها برهوت می شوند


کوچه ها اشک می ریزند.


پرندگان، سیَه پوش و


شعرها هم نیست می شوند.


تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی


تو ای دل انگیزِ شب های تابستانی


گیسوان شب های پاییزی


تو ای سوز بوران عشق


تو نباشی


چه کسی باشد؟!


عشق .. عشق ... عشق ...


تو تمام  زندگی من  هستی... 


روزت مبارک عشق دل م ♥️