الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

الهه ی عشق من

شاه ماهی من !

بیا و ببین اشک شوق بچه ماهی ها را !

 می رقصند و می گریند....

بیاد می آوری ...

به نشانی آن غروب

برای مرگ آن بچه ماهی اسیر در دهان مار !

چه گریه ها که نکردی !

 

برای ضیافت امشب من خدا را هم دعوت نکرده ام

میترسم دوباره حسودی کند !

امشب

من

تو....و

ستاره م ا ن

سقفمان آسمان..

بسترمان پهنه دشت و مخمل شقایق ها....

که عاشقانه لمس تنت را انتظار می کشند....

امشب !

از راه که میرسی بدون درنگ

شمعها را فوت کن

میترسم دراین تیرگی

از نور شعله های شمع

خدا دوباره پیدایمان کند...!!!