الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

الهه ی عشق

شرابی تو شراب زندگی بخش ... شبی می نوشمت خواهی نخواهی

دُردونه ی دل م

تمام ترانه های م تَرنم یاد توست
وتمام نفسهای م  خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران…..
وپاکتر از آیینه  ؛به وجود پر مهر تو می بال م ……
وتو را آن گونه که میخواهی دوست دارم..
ای مهربان پرنده خیال م 
با یاد تو؛به اوج آسمانها پر خواهد گشود…
وزیباییت را به رخ فرشتگان خواهد گشود
تبسمی از تو کافیست که از هیچ به همه چیز برسم…

دُردونه ی دل م

آسمان هم که باشی
بغل ت خواهم کرد
فکر گستردگی واژه نباش
همه در گوشه ی تنهایی من جا دارند
پر از عاشقانه ای تو
دیگر از خدا چه بخواهم…؟!

دُردونه ی دل م

ایـن شــعرهـــا بـــرونــد بــه جــهن م
مــن فقــط دیــوانـه ی آن لحــظه ام…
که قــــلب ت…
زیــــر سَـــرم
دسـت و پـــا بزند….

عشق دل م

امـتـداد بـازوان ت مـی شـود انـتـهـای دلـدادگـی …
مـی شـود هـمـان گـوشـه دِنـجـی که راحـت مـی تـوان جان داد …

عشق دل م

   عشق م؟ 

سرم که به شانه ات برسد تمام است

همه ی دردها.همه ی اشک ها…

آسمان رنگ ش را مدیون  چشمان توست

من…این آرامش را مدیون تو هست م آسمان برای م سقف نمی شود؟؟!

نشود!!!

زمین زیر پای م استوار نیست؟؟!

نباشد!!!

این ها به چه کارم می آیند؟!

سرم که روی شانه ات باشد هیچ چیز نمیخواهم

نه از زمین نه از زمان

شانه ات بس است!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عشق دل م

من از میانِ تمامِ کتاب ها

آن ‌که شبیهِ تو بود برگزیدم

و از دلِ تمام صفحات

آن که عطرِ دست‌ های تو را داشت انتخاب ‌کردم

و از تمام صفحه ها

برگی ‌که به لطافت نگاهِ تو بود دیدم

و از این برگ

خطی‌ که طعم تو را داشت خواندم

اینک دوستت دارم …

دوستت دارم

و دوستت دارم را مُدام تکرار‌ می‌ کنم

که در تو خلاصه می شود

ای عصاره ی‌ تمامِ شعرهای ناگفته

تو نیز لب به این تکرارِ رویا گونه بُگشا

تا خدا به گلهای رازقیِ باغچه اش بگوید

از تو یاد بگیرند عطر افشانی را

عشق دل م

عشق من
پای تو که وسط می آید
هم آغوشی
بی معنا میشود
با تو تا آسمان میروم …. !
بلوغ ِ احساسَم
میانِ بازوانِ تو
رویا را ؛ حقیقت ِمحض می کند ،
بمان !

عشق دل م

 عشق من؟

    آسمان را مرخص می‌ کن م 

  دیگر به هوا هم نیازی ندارم

تو خودت را

مثل هوا

مثل نور

مثل آسمان

پهن کرده‌ ای روی تمام لحظه‌ هایم

 

الهه ی عشق م

   عشق دل م؟ 

دلم لحظه ای را می خواهد .... 
که تو باشی …
همین کنار نزدیک به من
درست روبروی چشم های م 
هم نفسِ نفسهای م 
خیره شوم به لبهای ت 
دست بِکش م  به تک تک اعضای صورت ت 
بعد چشم های م  را ببندم و …
” ببوسم ت ”
آن لحظه دنیای من تمام می شود .
” به خدا که واقعاً تمام می شود ....

الهه ی عشق م

     عشق م؟

آنقدر ذهن م را درگیر خودت کرده ای …

که دیگر حتی نمیتوان م  مضمون تازه ای پیدا کنم
حالا حق میدهی
در شعرهای م 
با تمام وجودم بگوی م 
” ع ا ش ق ت م ” ؟

عشق دل م

ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺮﻧﻢ ﯾﺎﺩ ﺗﻮﺳﺖ

ﻭﺗﻤﺎﻡ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﻢ ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ

ﺍﯼ ﺯﻻﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ..…

ﻭﭘﺎﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﯾﯿﻨﻪ ؛ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﺮ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﺎﻟﻢ ……

ﻭﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ..

ﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺧﯿﺎﻟﻢ

ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ؛ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﻮﺩ…

ﻭﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﻮﺩ

ﺗﺒﺴﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺳﻢ 

عشق دل م

ﺗﺮﺷﺤﺎﺕ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ

ﺑﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ قلب م  ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺳﺒﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﻻ ،ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ

ﺍﺳﺘﺸﻬﺎﺩ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯼ ﺑﺪن م  ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯿﺪﻫﺪ

ﺑﻪ ﺑﯿﮑﺮﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺭﻭح م  ﺩﺭ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ جسم ت

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺟﻨﮓ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺣﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻨﮕﻢ ﺩﺭ آﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ

ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻩ ؟

دوردونه ی دل م ...


کاش می شد …


تمام داستان های دنیا را


از دهان تو بشنوم !


تمام عاشقانه های دنیا را


تو برایم تکرار کنی !


اصلا هر چه تو بگویی زیباست !


می دانی


کاش می توانستم


با تمام وجود


صدایت را در آغوش بگیرم !


می توانم تو را ” مال خودم ” صدا کنم ؟


آن وقت


من اسمم را فراموش میکنم


و تو هم می توانی مرا


” مال خودم ” صدا کنی !


آنقدر ذهنم را درگیر خودت کرده ای …


که دیگر حتی نمیتوانم مضمون تازه ای پیدا کنم


حالا حق میدهی


در شعرهایم


به همین سادگی بگویم


” دوستت دارم ” ؟

دردونه ی دل م ...


عشق دل م ؟


تو یک روز نیستی


تمامِ سالی.


تو یک شب


یا یک کتاب و یک قطره نیستی


تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.


اگر دقیقه ای نباشی


ساعت ها از کار می افتند


خانه ها برهوت می شوند


کوچه ها اشک می ریزند.


پرندگان، سیَه پوش و


شعرها هم نیست می شوند.


تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی


تو ای دل انگیزِ شب های تابستانی


گیسوان شب های پاییزی


تو ای سوز بوران عشق


تو نباشی


چه کسی باشد؟!


عشق .. عشق ... عشق ...


تو تمام  زندگی من  هستی... 


روزت مبارک عشق دل م ♥️

عشق ابدی خودم

موهایت را می بویم

لبهایت را می چِشم

نفس هایت را می شنوم

خیالت را لمس میکنم

و عشقت را می بینم. ..!

تا …

حواسِ پَنجگانه

شاهِدانِ عینی دوست داشتنم باشند

و

دیگر چیزی برایم باقی نماند

که فدای تو نباشد.... 


عشق دل م  ولنتاین مبارک ...

عشق ابدی خودم

من یکیو دارم
حتی اگه هرروزم باهاش حرف بزنم
بی قرار صداشم.!

یکیو دارم شده همه هستیم
وجودم
عمرم
دار و ندارم!

یکی که بهم فهموند میتونم
عاشق شم.

آهایی یکی یدونه خودم
با دنیام عوضت نمیکنم.

عشق ابدی خودم

عشق دل م .... 

هوای تــــــو …

اجابت تمام عـــــــــشــق است

و من به تــــــــو

شکوه یک قنوت عـــاشـقــانه را

پیــــــش مـــی کــشـم عــــــزیز

دوســـــتت دارم

به اندازه ی همه ی دارایی ام

کــــه تویــــی 

دیدار۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دیدار۱

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.